برهه برهنگی



دیشب حس و حال جدیدی داشتم
نه کاری با دلار داشتم که لحظه ای بالا می رفت،
نه به فکر مبل و تخت و تلویزیونِ نخریده بودم،
نه دوست داشتم بفهمم بین ترامپ و مابقی غربی ها راجع به ما چه گذشته،
فقط دلم میخواست بهانه ای جور شود و بشود تو را دید!
حتی شده برای چند ثانیه.



پ.ن: که نشد.

شاید مهم ترین کار اینه که بعد از انجام اون کارایی ک لازم میدونستیشون برای رسیدن به یه هدف، بعد از تصمیم گیریش، بعد از سپردنش به خدا، واقعا بسپریش به خدا و رهاش کنی.
شاید سخت ترین کار و بهترین کار،  این روزا ایمان کامل داشتن به خدا باشه
این روزا و همه روزا و همه دوران ها
هیچی لذت بخش تر از حس ایمان نیست.
این ک حس کنی یکی تمام قد پشتته.
کی قدرتمندتر و بهتر از خدا برای پشت و پناه بودن.؟


وسط اینستاگرام تی و کاهش ابعاد فالورها، رسیدم به صفحه اوریگامی زهره، دلم تنگ شد و رفتم ببینم اوریگامی جدید گذاشته یا نه، خوردم به پست یکی مونده به آخرش که اوریگامی من بود.
من کمتر هفته ای هست که خدا رو اینجوری یاد نکنم که "یا من تعز من تشاء."
که هرچقدر ما به خوب نشدنمون ادامه میدیم، تو عزت میدی.
تو ما رو تو چشم بقیه خوب جلوه میدی.
که چقدر سخته منیت نگرفتن تو این اوضاع.
که همه خوبی هایی که ما داریم، در مقابل خوبی هایی که نداریم هیچ تر از هیچه.
و تو باز عزت می دهی.
و چه امتحان سختی.

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

فینگرفود فانوس وکتور networld Lauren وبلاگ سخی دختر شیطون